آنچه مادران کودکان خاص باید بدانند
اوایل احساس گناه میکردم؛ شاید به خاطر اینکه پزشک به ما گفت شرایط کودکم به خاطر ژن معیوبی است که از من و همسرم به او منتقل شده است. پزشک گفت به همین دلیل است که توصیه میشود قبل از ازدواج فامیلی آزمایشهای لازم انجام شود. به همین دلیل میخواستم این احساس بد را با محبت کردن بیش از حد به کودکم، کاهش دهم. اما نمیخواستم که او کودکی وابسته و ضعیف شود. به همین دلیل، تصمیم گرفتم رفتارم را تغییر داده و روش دیگری در پیش بگیرم. هرچقدر برای پرورش کودکم انرژی صرف میکردم، با نتیجهای که از آن تلاشها میدیدم، تمام خستگیام جبران میشد. در این راه تنها بودم. همسرم خود را بیشتر از قبل مشغول کارش کرده بود و سعی میکرد ساعتهای بیشتری را خارج از خانه بگذراند و تقریباً فقط برای خوابیدن به خانه میآمد. فامیل و دوستان نیز هرچند میگفتند دوست دارند کمک کنند؛ ولی وقتی پای عمل میرسید، یا کار فوری برایشان پیش میآمد یا اینکه به بهانهی بیماری از ما فاصله میگرفتند. تنها کسی که گاهی به ما سر میزد خواهرم بود. البته میدیدم که چطور از دیدن شرایط کودکم افسرده میشود؛ بنابراین از او خواستم اگر میخواهد با صورت غمگینش قدرت من را برای ادامهی مسیر کم کند، بهتر است دیگر به کمکم نیاید.
من واقعیت را پذیرفته بودم و به دنبال بهترین راه برای کنترل شرایطی که در پیش رو داشتم، میگشتم. به توان محدود کودکم توجه میکردم و سعی میکردم در همان محدوده به او انگیزهی انجام کارهایی را بدهم که میتوانست از عهدهاش برآید. ناتوانی کودکم را انکار نمیکردم. از همان زمان که متوجه شدم علاوه بر داشتن محدودیت جسمی، کمتوانی ذهنی از نوع خفیف هم دارد، برای او محیط آموزشی مناسبی را فراهم کردم تا بتواند در حد توانش رشد کند و آموزش ببیند. میدانستم که نمیتوانم هوشش را افزایش دهم، اما این قدرت را داشتم تا با غنی کردن محیط و پرورش او، وضعیت را تا حدی بهبود بخشم. گفتاردرمانی و کاردرمانی برای کودک من بسیار مفید بود و موجب شد که تغییرات زیادی در بیان و رفتارش به وجود بیاید.بهترین توصیه ی من به والدین کودکان معلول این است که هیچ گاه به دنبال مقصر نباشند. انتقال بیماریهای ژنتیکی در اختیار شما یا همسرتان نیست. به جای اینکه این ژن معیوب را به خانوادهی همسرتان نسبت دهید، بهتر است به دنبال راهکارهای مناسب برای کمک به کودکتان باشید. با همکاری و همیاری یکدیگر می توانید اثرات مثبتی در زندگی کودکتان بگذارید و به همین ترتیب، کیفیت زندگی خود را نیز افزایش دهید. شاید تصمیم گرفتهاید او را به مراکز نگهداری بسپارید؛ کسی نمیتواند به شما بگوید که انجام این کار اشتباه یا درست است. اما باید بدانید که دور کردن او از محیط خانواده نه تنها آرامش و راحتی شما را افزایش نمیدهد، بلکه موجب میشود به احساس گناه شما افزوده شود. اگر کسی را ندارید که به کمکتان بیاید و از سختیهای نگهداری از کودک خاص خسته شدهاید؛ میتوانید به جای سپردن تمام وقت کودکتان به مراکز نگهداری، او را در مراکز نگهداری روزانه ثبت نام کنید تا تقریبا 4 یا 5 ساعت در روز، از او نگهداری کنند. بنابراین میتوانید در این ساعتها فرصتی برای پرداختن به کارهای روزانهتان داشته باشید و به خود و همسرتان توجه کنید. این کار از خستگی مفرط شما جلوگیری میکند و موجب میشود در آن ساعتها انرژی لازم برای ادامهی مسیر را کسب کرده و با کاهش تنشها آرامش لازم برای ارتباط برقرار کردن با کودکتان را بدست آورید.
و به عنوان سخن آخر، اجازه ندهید داشتن کودک خاص موجب شود که روابط زناشوییتان تحت تاثیر قرار بگیرد. از همسرتان بخواهید زمان بیشتری را به شما اختصاص دهد. اوایل او را درگیر انجام کارهای کودکتان نکنید؛ هرچند که او موظف است همانند شما به مسائل کودکش اهمیت دهد. گاهی باید نقش قویترین عضو خانواده را مادر ایفا کند؛ به همسرتان اجازه بدهید تا به آرامی با شرایط کنار بیاید. در این مسیر همراهش باشید و همواره به او محبت کنید. فراموش نکنید سلامت روانی شما با سلامت و رشد کودکتان در ارتباط است. ممکن است در مواقعی که احساس خوبی ندارید با فرزندتان بدرفتاری کنید یا به صورت ناخواسته به او آسیب بزنید.
آیا گیاهخواران سالمترند؟
بررسی میزان ابتلا به بیماریهای قلبی و فشارخون و سرطان
افرادی که از رژیمهای گیاهی تغذیه میکنند، چربی اشباع و کلسترول کمتری مصرف میکنند و غذای آنها سرشار از ترکیباتی است که خطر ابتلا به بیماریهای قلبی را کاهش میدهد. تحلیل 5 آزمایش بزرگ نشان داده است که خطر مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلبی در میان گیاهخواران 24% کمتر از افرادی است که از رژیم گیاهی پیروی نمیکنند.
اولین بار در نیمی اول قرن بیستم بود که توجه دانشمندان به تاثیر رژیمهای گیاهخواری، در کاستن از فشار خون جلب شد. در سال 1926 محققی اعلام کرد که فشار خون دانشجویان گیاهخوار یک کالج، بعد از دو هفته گوشتخواری افزایش پیدا کرده است. داشتن وزن کمتر، دریافت سدیم کمتر، استفاده از میوهها و سبزیجات بیشتر، از دلایل کاهش فشار خون با داشتن رژیم غذایی گیاهخواری است و میتوان آن را عامل دیگری در جهت تاثیر حفاظتی رژیمهای گیاهی دانست.
تحقیق دربارهی ارتباط رژیم غذایی و ریسک ابتلا به سرطان، موضوع بسیار دشواری است. سرطان بیماری پیچیدهایی است و هنوز عوامل ایجادکنندهی آن به درستی شناخته نشدهاند. نکته این است که ما میتوانیم میزان و نحوهی تاثیر رژیم غذایی را بر فشار خون بررسی کرده و چگونگی اثرگذاری آن بر بیماری قلبی را پیشبینی کنیم. اما هنوز پارامترهای چندانی که در خون موجود باشند و به شکل ساده و سرراست با ابتلا به سرطان رابطه داشته باشند، کشف نشدهاند. شواهدی کشف شدهاند که نشان میدهند شکل تغذیهی افراد در کودکی میتواند بر ریسک ابتلای آنها به سرطان در بزرگسالی تاثیر بگذارد. به این معنا که تشخیص رابطه میان رژیم غذایی و سرطان بدون عادتهای غذایی طولانی مدت امکانپذیر نیست و هنوز نمیتوان گفت چه نوع رژیم غذایی میتواند از ابتلا به سرطان پیشگیری کند. براساس برخی از تحقیقات، محیط رودهی بزرگ گیاهخواران ( که دارای اقسام باکتریها و آنزیمهاست) با رودهی بزرگ دیگران متفاوت است و به نظر میرسد افرادی که رژیم تغذیهی گیاهی دارند به همین دلیل، کمتر در معرض خطر ابتلا به سرطان روده هستند. این امر میتواند تا حدی به دلیل مصرف زیاد فیبر باشد که یکی از عوامل پیشگیری از سرطان روده محسوب میشود. به همین ترتیب، گیاهخوارها میوه و سبزی زیادی میخورند و آنتیاکسیدان بیشتری مصرف میکنند؛ همچنین مصرف غذاهای تهیه شده از سویا را برای پیشگیری از سرطان پستان و پرستات مفید میدانند. درحالی که این گفته هم به تحقیقات بیشتری نیاز دارد.
اگرچه هنوز دلایل محکمی برای اثبات نقش تغذیهی گیاهی در پیشگیری از سرطان بدست نیامده، اما شواهدی در رابطه با مصرف برخی از غذاهای حیوانی در ابتلا به سرطان وجود دارد. گوشت قرمز و فرآوری شده میتواند خطر ابتلا به سرطانهای روده و معده و احتمالا مثانه را افزایش دهد. گروهی از محققان معتقداند که تاثیر حذف گوشت از رژیم غذایی در پیشگیری از سرطان روده، حتی از تاثیر مصرف فیبر هم بیشتر است. برخی از تحقیقات نیز نشان دادهاند که مصرف زیاد گوشت در جوانی، باعث ابتلا به سرطان پستان در سنین بالاتر میشود. حتی شواهدی در ارتباط با مصرف زیاد لبنیات و افزایش احتمال ابتلا به سرطان پرستات کشف شده است.
متخصصان سرطان پیروی از رژیم غذایی سرشار از میوه، سبزیجات، فیبر و کاستن از چربیها حیوانی را برای پیشگیری از سرطان توصیه میکنند. به این ترتیب میتوان گفت رژیم غذایی گیاهی میتواند از سرطان پیشگیری کند و موجب کاهش فشار خون و میزان ابتلا به بیماریهای قلبی شود.
روانپزشک کیست و روانشناس چه میکند؟
هیچ شباهتی بین رشتههای روانشناسی روانپزشکی و تخصص مغز و اعصاب وجود ندارد. نورولوژیستها (متخصصان مغز و اعصاب)، روانپزشکان و روانشناسان اگرچه حوزهی کاری مشخصی دارند و تخصصهای جداگانهای میگیرند، اما ممکن است از سوی بسیاری از مراجعان و بیماران با یکدیگر اشتباه گرفته شوند. اینکه کی باید به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کرد، کی به روانپزشک و کی به روانشناس، ممکن است سوال بسیاری از مردم باشد. اگر این سوال، سوال شما هم باشد، باید بدانید که اصولاً روانشناس فردی است که دورهی عمومی پزشکی را نگذرانده است و با گرفتن مدرک لیسانس، فوقلیسانس و دکتری در رشتهی روانشناسی، روانشناس شده است. او میتواند با ارائهی راهکارهای مختلف (بدون تجویز دارو) به مراجعانش کمک کند؛ اما روانپزشک، پزشک متخصصی است که دورهی عمومی پزشکی را طی کرده و پس از آن، در رشتهی اعصاب و روان تخصص گرفته است. متخصص مغز و اعصاب یا نورولوژیست هم پزشک متخصصی است که پس از طی کردن دورهی پزشکی عمومی، تخصصش را در رشتهی مغز و اعصاب (نورولوژی) گرفته تا بتواند بیماریهایی مانند تشنج، ام اس، میگرن و سر دردهای مختلف، فلج، سکتهی مغزی، کمردردهای مزمن و بیماریهایی از این قبیل را تشخیص دهد و درمان کند. روانپزشک نیز میتواند در درمان اضطرابها و افسردگیها و سایر مشکلات اعصاب و روان به مراجعانش کمک کند و به آنها دارو بدهد؛ اما روانشناس نمیتواند دارو تجویز کند و معمولاً رواندرمانی میکند. ضمناً این نکته را هم باید یادآور شوم که جراح مغز و اعصاب هم میتواند جراحیهایی مانند برداشت انواع تومورها یا دیسک کمر را انجام دهد. بنابراین هیچ شباهتی بین رشتههای روانشناسی، روانپزشکی و تخصص مغز و اعصاب وجود ندارد.
دکتر منصوره تقاء، متخصص مغز و اعصاب، عضو هیئت علمی دانشگاه پزشکی تهران